درباره وحى الهى

پدیدآوررضا باقی‌زاده

نشریهمکتب اسلام

شماره نشریه10

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 1994 بازدید
درباره وحى الهى

رضا باقى‏ زاده

چگونه پيامبران مى‏فهميدند كه آنچه مى‏شنوند، وحى الهى است؟

از دو طريق پيامبران آگاه مى‏شدند:
1 - در آن حالت‏يك نوع مكاشفه باطنى و احساس درونى كه انسان را به‏قطع و يقين كامل مى‏رساند و هرگونه شك و شبهه را زائل مى‏كرد، به‏پيامبران دست مى‏داد. امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «پيامبر نمى‏دانست‏جبرئيل از طرف خداست مگر از طريق توفيق الهى‏».
2 - آغاز وحى ممكن است‏با مسائل خارق عادتى توام بوده كه جز به‏نيروى پروردگار ممكن نيست همانگونه كه موسى(ع) آتش را از ميان‏درخت‏سبز مشاهده كرد از آن فهميد كه مساله يك مساله الهى واعجازآميز بوده است (1) .
از بعضى روايات استفاده مى‏شود هنگامى كه وحى بر پيامبر(ص) ازطريقه فرشته وحى نازل مى‏شد، حال پيامبر عادى بود اما هنگامى كه‏ارتباط مستقيم و بدون واسطه برقرار مى‏گشت، پيامبر(ص) سنگينى‏فوق‏العاده‏اى احساس مى‏كرد تا آنجا كه مدهوش مى‏شد.
از امام صادق(ع) نقل شده كه از حضرتش پرسيدند: آن حالت مدهوش كه‏به پيامبر(ص) هنگام وحى دست مى‏داد، چه بود؟ فرمود: اين در هنگامى‏بود كه در ميان او و خداوند هيچكس واسطه نبود و خداوند مستقيما براو تجلى مى‏كرد (2) .
از «ابن عباس‏» تفسيرى براى مدهوش شدن رسول خدا(ص) هنگام نزول‏وحى ديده مى‏شود.
او مى‏گويد:
«هنگامى كه وحى به پيامبر(ص) نازل مى‏شد، احساس درد شديدى مى‏كرد وسر مباركش درد مى‏گرفت و در خود سنگينى فوق‏العاده مى‏يافت، و اين‏همان است كه قرآن مى‏گويد ما به زودى بر تو گفتار سنگينى القاءمى‏كنيم‏» (3) .
«علامه طباطبائى‏»(ره) در «الميزان‏» مى‏گويد:
«آن قسم از كلام الهى كه نامش را وحى گويند، ذاتا مشخص و معين است‏و هيچگونه شك و ترديدى در آن پيش نمى‏آيد زيرا در آن صورت حجابى‏بين بنده و پروردگار نيست و وقوع اشتباه در آن از محالات محسوب‏است.
لكن قسم ديگر آن كه از پشت‏حجاب تحقق پيدا مى‏كند، البته احتياج به‏مميزى دارد كه راه اشتباه را در آن مسدود نمايد و آن بناچار بايدبه وحى منتهى شود. اما امتياز كلام ملكى از كلام شيطانى اين است كه‏خاطر ملكى ملازم با شرح صدر بوده و به مغفرت و فضل الهى دعوت وبالاخره منتهى به چيزى مى‏شود كه مطابق دين يعنى معارف مذكور درقرآن و سنت نبوى مى‏باشد.
از طرف ديگر خاطر شيطانى ملازم ضيق صدر مى‏باشد و به متابعت هواى‏نفس دعوت مى‏كند و بالاخره منتهى به چيزى مى‏شود كه مخالف دين ومعارف آن و هم‏چنين مخالف فطرت انسانى باشد.
البته انبياى الهى و كسانى كه مانند آنان از مقربين الهى محسوب‏مى‏شوند، بعضا ممكن است ملك و شيطان را مشاهده كنند و آنها را درعين مشاهده بشناسند و چنانكه قرآن از آدم و ابراهيم و... حكايت‏مى‏كند» (4) .

فرق نزول وحى بر پيامبر اسلام و ساير انبيا چيست ؟

اصل اين كه قبل از پيامبر اسلام(ص) بر انبياى ديگر وحى مى‏شد ازمسلمات است قرآن در اين باره مى‏فرمايد: (...اوحينا اليك كمااوحينا الى نوح والنبيين من بعده...) (5) .
مجموعا نام حدود 26 نبى از انبيا در موارد متعددى از قرآن آمده‏است كه به آنان و همچنين انبياى ديگر وحى نازل مى‏گرديد و ميان وحى‏به انبياى گذشته و وحى به پيامبر اسلام(ص) در اصل مدلول وحى تفاوتى‏وجود نداشت ولى نزول وحى بر پيامبر اسلام(ص) غالبا به وسيله‏جبرئيل(ع) صورت مى‏گرفت درحالى كه وحى بر انبياى ديگر گاهى در خواب‏و گاهى از پس پرده و گاهى به وسيله فرشته وحى انجام مى‏گرفت (6) .

فلسفه انقطاع موقت وحى چه بود ؟

از جمله سوالات در مورد وحى بر پيامبر اسلام(ص) اين است كه چرا وحى‏موقتا قطع مى‏شد؟
در پاسخ بايد گفت: از برخى آيات روشن مى‏شود كه پيامبر(ص) هرچه‏دارد از خداست‏حتى در نزول وحى از خود اختيارى ندارد هر زمان خدابخواهد وحى قطع مى‏شود و يا برقرار مى‏شود شايد علت اين باشد كه‏پاسخى بوده به آنهائى كه از پيامبر تقاضاى معجزاتى اقتراحى طبق‏ميل خود داشتند يا پيشنهاد تغيير آيه‏اى را مى‏كردند مى‏فرمود در اين‏مورد اختيارى از خود ندارم (7) .

آيا قطع شدن وحى محروميت‏بزرگى براى انسانها نيست ؟

نزول وحى و ارتباط با عالم غيب و ماوراى طبيعت علاوه بر اين كه‏موهبت و افتخارى است‏براى جهان بشريت روزنه اميدى براى همه مومنان‏راستين محسوب مى‏شود. آيا قطع شدن اين راه ارتباطى و بسته شدن اين‏روزنه اميد محروميت‏بزرگى براى انسانهائى كه بعد از رحلت پيامبرخاتم زندگى مى‏كنند، محسوب نخواهد شد ؟

پاسخ

اولا: وحى و ارتباط با عالم غيب وسيله‏اى است‏براى درك حقائق اماهنگامى كه گفتنى‏ها گفته شد و همه نيازمنديها تا دامنه قيامت دراصول كلى و تعليمات جامع پيامبر خاتم بيان گرديد، قطع اين راه‏ارتباطى ديگر مشكلى ايجاد نمى‏كند. ثانيا: آنچه بعد از ختم نبوت‏براى هميشه قطع مى‏شود، مساله وحى براى شريعت تازه و يا تكميل‏شريعت‏سابق است نه هرگونه ارتباط با ماوراى جهان طبيعت. زيرا هم‏امامان با عالم غيب ارتباط دارند و هم مومنان راستين كه بر اثرتهذيب نفس حجابها را از دل كنار زده‏اند و به مقام كشف و شهود نائل‏گشته‏اند (8) . فيلسوف بزرگ «ملا صدرا» در اين زمينه مى‏گويد:
«وحى يعنى نزول فرشته بر گوش و دل به منظور ماموريت و پيامبرى‏هرچند منقطع شده است و فرشته‏اى بر كسى نازل نمى‏شود و او را ماموراجراى فرمانى نمى‏كند، زيرا به حكم «اكملت لكم دينكم‏» آنچه ازاين راه بايد به بشر برسد، رسيده است ولى باب الهام و اشراق هرگزبسته نشده و نخواهد شد و ممكن نيست اين راه مسدود گردد» (9) .

اسامى جبرئيل در قرآن و نحوه نزول آن بر پيامبر اسلام(ص)چگونه بود؟

درجائى قرآن جبرئيل را «روح‏الامين‏» مى‏نامد آنجائى كه مى‏فرمايد:(نزل به الروح الامين على قلبك لتكون من المنذرين بلسان عربى‏مبين) (10) .
«علامه طباطبائى‏»(ره) مى‏فرمايد: مراد از روح الامين‏جبرئيل است كه فرشته وحى مى‏باشد به دليل آيه (...من كان عدوالجبريل فانه نزله على قلبك باذن الله... ) (11)
و در جاى ديگر او را «روح‏القدس‏» خوانده: (قل نزله روح القدس من‏ربك بالحق... ) (12) .
علت اين كه چرا جبرئيل را امين خوانده، علامه طباطبائى در پاسخ‏مى‏گويد: «دلالت دارد بر اين كه او مورد اعتماد خداى تعالى و امين‏در رساندن رسالت او به پيامبر اوست نه چيزى از پيام او را تغييرمى‏دهد و نه جابجا و تحريف مى‏كند. نه عمدا و نه سهوا و نه دچارفراموشى مى‏شود چون منزه از منقصت‏هاست‏» (13) .
اما نحوه نزول جبرئيل بر حضرت رسول(ص) بسيار مودبانه و توام بااحترام بود. امام صادق(ع) دراين‏باره مى‏فرمايد: «هنگامى كه جبرئيل‏خدمت پيامبر(ص) مى‏آمد همچون بندگان در برابر حضرتش مى‏نشست و هرگزبدون اجازه وارد نمى‏شد» (14) .

سابقه وحى

سابقه وحى و نبوت هم‏زمان تمدن بشرى است. امتى در جهان نبوده كه درآن پيامبرى نباشد.
(و ان من امه الا خلا فيها نذير) «(امتى نبود كه در ميان آنها بيم‏دهنده و راهنمائى نباشد».
على (ع) در نهج‏البلاغه مى‏فرمايد:
«...خداوند پيامبران را از پدران نيك و مادران پاك فرستاد وقتى‏يكى از دنيا رفت، ديگرى پس از او براى نشر دين خدا بپا مى‏خاست‏».

دلائل منكرين وحى چيست ؟

برخى مى‏گويند: وحى برخلاف علم است‏يعنى همين اندازه كه علوم طبيعى‏چيزى را ثابت نكرد، كافى است كه آن را انكار كنيم چون مطلبى براى‏ما قابل قبول است كه با معيارهاى علوم تجربى ثابت‏شده باشد. ازاين گذشته، در بررسيها و پژوهشهاى علمى درباره جسم و روان انسان‏به حس مرموزى كه بتواند ما را به جهان ماوراى طبيعت مربوط كند،برخورد نكرده‏ايم پيامبران از جنس ما بوده‏اند چگونه مى‏توان باوركرد كه آنها احساس ادراكى ماوراى احساسات و ادراكات ما داشته‏اند.
چه چيزى در آنها وجود دارد كه ما فاقد آن هستيم ؟

پاسخ

قلمرو علم (علوم طبيعى و تجربى كه غرض آنها مى‏باشد) جهان ماده است‏معيارها و ابزارهائى كه براى مباحث علمى پذيرفته شده آزمايشگاه‏هاو تلسكوپها و سالنهاى تشريح، همه در همين محدوده كار مى‏كند و درخارج از محدوده عالم ماده نمى‏تواند سخن بگويد چون اين معيارهاتوانائى محدود و قلمرو خاصى دارند. بلكه ابزار و يك علوم طبيعى‏نيز براى علم ديگر فاقد توانائى و كاربرد است‏به عنوان مثال اگرميكروب سل را در پشت تلسكوپهاى عظيم نجومى نبينيم نمى‏توانيم آن راانكار كنيم. ابزار شناخت در هرجا متناسب همان علم است و ابزارشناخت‏براى ماوراى طبيعت چيزى جز استدلالات نيرومند عقلى كه راه رابه سوى آن جهان بزرگ باز مى‏كند، نخواهد بود.
پس با عدم درك وحى از طريق علوم طبيعى نبايد به انكار آن حكم كرداز اين‏رو وجود وحى و حقيقت آن را بايد با دلائل عقلى اثبات كرد وپى برد (15) .
اما كسانى كه دنيا را مادى صرف مى‏دانند، مى‏گويند:
«تناسبى بين عالم بالا و عالم پائين وجود ندارد. عالم بالا عالم‏روحانى و لطيف و نورانى ولى عالم پائين عالمى مادى و كدر است ولذا علاقه و واسطه‏اى بين عالم بالا و پائين وجود ندارد كه بين اين‏دو ارتباط برقرار شود.

پاسخ

اگر ما وجود برزخى و ميانه انسان را كه داراى دو جنبه است،بشناسيم و بدانيم كه از يك طرف جسمانى و داراى ويژگى‏هاى مادى است‏و از جنبه ديگر روحانى و ملكوتى است، جائى براى اين شبهه باقى‏نمى‏ماند انسان در وراى شخصيت ظاهرى خود شخصيت ديگرى دارد كه باطنى‏است و همان شخصيت‏باطنى است كه احيانا موجب صلاحيت او براى ايجادارتباط با عالم روحانى بالا خواهد بود زيرا مبدا وى از آنجاست ومقصد نيز بدانجا ختم مى‏شود (16) .

پى‏نوشت:

1- تفسير نمونه: ج‏13، ص 173.
2- بحارالانوار: ج‏18، ص 256.
3- همان مدرك: ص 261.
4- علامه طباطبائى: الميزان، ج‏13.
5- نساء: 163.
6- تاريخ قرآن كريم: ص 32.
7- تفسير نمونه: ج‏27، ص 100.
8- همان مدرك: ج‏17، ص 348.
9- مفاتيح الغيب: ص 13.
10- شعراء: 193 - 95.
11- بقره: 97.
12- نحل: 102.
13- علامه طباطبائى: الميزان، ج‏15، ص 481.
14- بحارالانوار: ج‏18، ص 256.
15- تفسير نمونه: ج‏20، ص 499.
16- التمهيد:: ج‏1، ص 8.

مقالات مشابه

آسيب شناسي ديدگاه يوري روبين در مورد «اصالت وحي»

نام نشریهقرآن‌پژوهی خاورشناسان

نام نویسندهحسن رضایی هفتادر, مهدی همتیان

الميزان و تحليل وحي

نام نشریهمعرفت کلامی

نام نویسندهمصطفی کریمی

درجات معنای واژه ها در قرآن کریم با رویکرد به مفهوم واژه «وحی»

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهحسن نقی‌زاده, سهیلا پیروزفر, ندا خداشناس فیروزآبادی

بررسی کارکرد تذکری وحی

نام نشریهثقلین

نام نویسندهرضا برنجکار, مهدی نصرتیان اهور

گفت وگوهاي توحيدي خداوند با پيامبران

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهحمیدرضا بصیری, نادیا تبریز

چگونگی وحی نبوت از دیدگاه قرآن و روایات

نام نشریهکلام اسلامی

نام نویسندهعلی ربانی گلپایگانی